.
.
عنوان مقاله: منتور کیست و چه شباهت و تفاوت ها یی بین کوچ و منتور و مشاور وجود دارد
نویسنده: مریم شیخی
منتور کیست و چه شباهت و تفاوت ها یی بین کوچ و منتور و مشاور وجود دارد

منتور کیست و چه شباهت و تفاوت ها یی بین کوچ و منتور و مشاور وجود دارد
منتور در زبان فارسی به عنوان مرشد ترجمه شده است مرشد و مراد دارای مریدانی می باشد.
منظور از اینکه فرد مرشد یا مراد است در ذهن ما فردی به نظر می رسد که خود مسیری را طی کرده است و فردی با تجربه و با کوله باری از تجربه می باشد.
پس منتور کسی است که که دارای توان رهبری و هدایت فرد یا گروهی می باشد.
و دومین ویژگی او این است که خود راهی را رفته و حال به قله رسیده و می تواند از تجربیات ارزشمندش دیگران را هدایت و رهبری نماید. و من تی ها و مریدان خود را به سلامت به مقصد و مقصود برساند.
کلمه منتور از حماسه ادیسه در یونان گرفته شده است.
به این گونه که زمانی که ادیسه قصد رفتن به جنگ را داشت به فردی که نام وی منتور بوده و وباوی رابطه دوستانه ای داشته ادیسه فرزند خود را به منتور می سپارد تا از وی نگهداری نماید واو را تا زمان برگشت ادیسه تعلیم و راهنمایی کند، و هر آنچه را که میداند به او یاد دهد.
در طول سفر به جای آن الهه آتنا بود که سرپرستی مربیگری را به عهده گرفت پسررا در طول سفر راهنمایی کرد بنابراین اولین مربی و منتور در واقع یک زن بوده است.
در کنار منتورینگ می توان از مشاوره نیز نام برد.
تفاوت مشاور با کوچ در این است که یک مشاور یک متخصص می باشد.
ولی یک کوچ الزاما یک متخصص نمی باشد.
برای مثال را می توان از مشاوران مالی یا مشاوران تحصیلی یا مشاوران شغلی نام برد.
شخصی که میخواهد درآمد خود را به طور چشمگیری بالا ببرد می تواند ،از یک کوچ استفاده کند.
کوچ حتی اگر تخصص لازم را نداشته باشد قادر است کلینت یا کوچی را برای یافتن هدف بهتر کمک کند..
زیرا قرار است یک کوچی خود مسیر را پیدا کرده و پیشرفت نماید.
یک کوچ هنرمندانه در کنار وی می ایستد تا وی پروسه پیشرفت را طی نماید.
پس یک مشاور نصیحت کننده و راهکار دهنده است.
و نقشه راه را نشان می دهد می باید یک متخصص باشد.
و فقط در یک زمینه مشخص کار می کند.
مانند مشاوره ازدواج مشاوره طلاق مشاوره مالی مشاوره کنکور و غیره.
در کنار این مشاغل از تراپیست نیز باید نام برد.
تراپیست یک درمانگر است فردی که استرس و یا فوبیای بالا دارد وی بیشتر از آن که به یک کوچ احتیاج دارد به یک مشاور و تراپیست نیازمند است.
البته یک کوچ می تواند در کنار فرد بیمار باعث شود که فرد پروسه درمان را به شکل بهتری طی نماید .
کوچینگ به افراد سالم کمک می کند تا رشد نمایند.
در کنار همه اینها به مفهوم آموزش میرسیم.
برای مثال فردی که مراقبت از بیمار را آموزش می دهد یک آموزگار و یا معلم است.
در آموزش یک معلم و یک دانش آموز وجود دارد.
و مربی است که سرفصل ها را مشخص میکند.
ولی در پروسه کوچینگ این فرد می باشد که موضوع جلسه را تعیین می کند.
پس در کوچینگ مراجع نقش اول و تعیین کننده را دارد برخلاف تعلیم که معلم این نقش را بازی می کند.
در آموزش محتوای آموزشی توسط معلم تعیین می شود در صورتی که در در پروسه کوچینگ محتوا توسط کوچی تعیین می شود.
در پروسه آموزش جایگاه معلم از شاگرد بالاتر است اما در پروسه کوچینگ هر دو در یک جایگاه هستند و کوچ و مراجع با هم برابر هستند و کوچ ابزار هایی را می داند که با کمک آن ابزارها کوچی خود قادر به رسیدن به راه حل میگردد.
کوچ خود را از مراجع اش برتر نمی داند.
در آموزش ما یک سیر خطی داریم که در کوچینگ وجود ندارد.
مسیر کوچی می تواند دائما سوئیچ شود و از موضوعی به موضوع دیگر حرکت کند و این بسته به تمایل و نیاز مراجع میباشد.
زمان و مکان آموزش توسط آموزش دهنده مشخص می شود و در پروسه کوچینگ این مراجعه کننده است که زمان و مکان را مشخص میکند و یا هر دو با مشارکت یکدیگر این کار را انجام می دهند
آنچه پروسه کوچینگ را قدرتمند تر می کند این است که تنها دو نفر کوچ و کوچی در این فرایند وجود دارد و نه بیشتر.
و به علت اینکه تنها کوچ و کوچی با یکدیگر در ارتباط هستند این پروسه اثربخشی بیشتر خواهد داشت.
چون یک رابطه دو نفره اختصاصی است نتیجه بخشی آن، بیشتر از پروسه آموزش است.
در کوچینگ آمادگی و اقدام وجود دارد ولی در آموزش و منتورینگ صرفاً آمادگی و تعلیم وجود دارد و شاید اقدام وجود نداشته باشد و به همین علت است که دائماً در پروسه کوچینگ از طرف کوچ این سوال پرسیده می شود که با توجه به جلسه امروز چه نظر و برنامهای داری و چه زمانی می خواهی انجام دهی چند بار و با چه کیفیت و شدتی انجام دهی وچه زمانی به من اطلاع میدهی این سوالات کلیدی دائم از مراجع پرسیده می شود که خود منجر به آگاهی و اقدام میگردد.
آنچه که در پروسه کوچینگ و منتورینگ به چشم می خورد رابطه گرم و صمیمانه مربی و همیار می باشد.
و این رابطه دوستانه و حمایتی و هنرمندانه یک رابطه را شکل می دهد.
صمیمیت و عمیق شدن در کوچینگ ازهر نظر بیشترین کارایی را دارد در حالی که در آموزش این نیاز خیلی براورده نمیشود.
در پروسه کوچینگ اصطلاحا کوچ و کوچی با یکدیگر هم فرکانس شده و از طریق این رابطه صمیمانه است که فرد بدون محدودیت وسانسور با کوچ و منتور خود رابطه برقرار می کند.
پس در صورت برقراری این رابطه دوستانه و صمیمی فرد می تواند به راحتی و بدون محدودیت خود سانسوری را کنار گذاشته و با خود افشایی بارها یی را که سالیان دراز حمل می نموده از آنها رهایی یابد و در این مرحله است که شفا ها جاری می شود و استعداد ها شکوف گردیدهاو اتفاقات خوب رخ می دهد.
و اگر این همفازی اتفاق نیافتد و مراجع ضعیف باشد پروسه کوچینگ نیز به خوبی پیش نمی رود.
و در اینجا توصیه می شود که پروسه کوچینگ متوقف شده و فرد کوچ دیگر و یا یک منتور دیگری برای خود برگزیند.
زیرا یک پروسه کوچینگ نیاز به همدلی و هم حسی بسیار دارد.
و اگر یکی از این دو نفر ضعیف عمل کنند در نهایت آن حس خوبی که باید در آخر این جلسه دریافت شود اتفاق نخواهد افتاد.
انتخاب جنسیت کوچ بستگی به تمایل و خواسته کوچی دارد و فرد باید انتخاب کند که آیا با یک کوچ مرد راحت تر است یا خانم.
و چون این پروسه شش ماه تا یکسال طول میکشد به دلیل ایجاد رابطه حسی متقابل معمولاً زن ها کوچ خانم را بیشتر انتخاب می کنند.
و طبق آماری که داده شده به نظر می رسد که کوچ خانم در این زمینه از همدلی و همیاری و شخصیت حمایت کنندگی و پیگیری کنندگی بیشتری برخوردار می باشند.
برخی از اهداف کوچینگ و منتورینگ
-
کنار گذاشتن عادتهای منفی و مخرب (مثلاً ترک رژیم غذایی ناسالم)
-
ایجاد عادتهای مثبت و سازنده (مثلاً ورزش کردن به طور روزانه)
-
دستیابی به آرامش درونی (ثروت های معنوی)
-
بهبود توانمندیهای فردی (مثلاً بهبود تمرکز)
-
افزایش بهرهوری شخصی (مدیریت زمان بهتر)
-
یادگیری مهارتهای جدید (مثلاً یاد گرفتن نوازندگی)
-
بهبود روابط با دیگران (آداب معاشرت)
-
افزایش اعتمادبهنفس و احساس خوب نسبت به خود
-
اصلاح طرز فکر (مثلاً کنار گذاشتن نگرش منفی به زندگی)
-
کسب دستاوردهای ارزشمند

مریم شیخی هستم و خودم را اینگونه میشناسم؛
نیروی محرکه من ، شور و اشتیاق به کاری است که انجام می دهم. عشق به مردم و به زندگی و همچنین خلاقیت در پیشرفت و کنجکاوی در مورد خلاقیت، به من این امکان را داده تا فرایند های خلاقانه را یاد بگیرم و بهتر بفهمم چه تغییری در فرد اتفاق میافتد.
من منحصر به فرد هستم و تکتک آدمها را نیز منحصر به فرد می بینم. همان طور که هر فرد اثر انگشت منحصر به فرد دارد واقعاً خودش نیز منحصر به فرد است ، بنابراین عاشق این خلاقیت که ساخته خدای خالق است شدهام و کار کردن با افراد را دوست دارم .هدفم مربی گری کردن افراد در فرایند های خلاقانه آنهاست .نقش مربی را به عنوان ترکیبی از کاری که در آن هستم و تحصیلات و تجربیات و علاقه مندی ام به توسعه شخصی، احساس می کنم و در نقش خود ثابت قدم هستم. آنچه در مربیگری برایم شگفت انگیز است آن است که پتانسیل های بزرگی که در اشخاص وجود دارد را کشف کنم و چه نتایج شگفت انگیزی می تواند با این فرآیند به دست آورد.
مقالات
معنی زندگی شاد ….
رفتن به بالا
پاسخ دهید
میخواهید به بحث بپیوندید؟مشارکت رایگان.